ملکوت . پژوهش و نقد مسیحیت

مسیحیت پژوهی

کتاب مقدس و کلیسا و فمنیسم 5

دوشنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۴، ۱۱:۴۳ ق.ظ

قسمت پنجم

 

در واقع، کانت در مرحله‌ی ویران‌سازی الاهیات مسیحی و در مقام نقادی دین و نقض مبانی کاتولیک‌ها و پروتستان‌ها، از عقل نظری کمک می‌گیرد؛ ولی در مرحله‌ی بازسازی و معماری مجدد، عقل نظری را کنار گذارده و دست به دامن عقل عملی می‌شود. این در واقع خود روشی تناقض‌آمیز است. به هر صورت کانت دائماً یک هدف و دغدغه را دنبال کرده و معتقد است مقام ومنزلت انسان (اعم از زن و مرد) در الاهیات مسیحی، به شدت مورد تحقیر و ظلم واقع شده است.

الاهیات مطلوب و آرمانی کانت، الاهیاتی است که به مقام شامخ انسان، کرامت و شجاعت بخشد. او در اواخر کتابش، به ستایش و تجلیل از پیامبر اسلام و آموزه‌های دینی مسلمانان پرداخته و در کمال شجاعت و صداقت و با غبطه‌ی فراوان می‌گوید: «شاخص دین اسلام غرور (شجاعت) و تکبر(کرامت) است؛ زیرا به جای تکیه بر معجزات و کرامات، با جهاد و تسخیر ملت‌ها، نظام اعتقادی خود را تثبیت می‌کند و اقدامات عبادیش، همه از نوع فعالیت‌های روحی است... این پدیده‌ (شجاعت و کرامت بخشیدن به انسان) می‌تواند ناشی از تصورات مؤسس این دین (رسول اکرم (ص)) باشد؛ به عنوان کسی که دوباره در جهان اندیشه توحید الاهی و تعالی وجود او را از طبیعت احیا کرد و با رهایی امت خود از پرستش توهمی و بی‌نظمی حاصل از بت‌پرستی به آن، عزت و شرافت بخشید و توانست چنین افتخاری برای خود کسب کند» (همان: ص 240).

کانت درباره‌ی آموزه‌ی تثلیث نیز دست به تفسیری توحیدی و تأویلی بدیع زده است و مفهوم سنتی و رسمی آن را که به نوعی علیه زنان تمام می‌شود، رد نموده و شرک‌آمیز می‌داند و در عوض تثلیث را عبارت از سه صفت اخلاقی خداوند شامل قداست، رحمت و عدالت برشمرده است (همان: ص258).

حال ممکن است این سؤال مهم پیش‌آید که چه ارتباط مستقیمی بین فلسفه و دیدگاه دینی کانت با زنان و یا فمینیست‌ها وجود دارد؟ کانت کاملاً هوشیار و مشرف بر نزاع‌های کلامی عصر خویش بود و از مسائل زنان و ظهور موج فمینیستی که گروهی از پروتستان‌های عصر او همانند پاسکال و میلتون به راه انداخته بودند، به طور دقیق اطلاع داشت. به همین دلیل با نقد و رد الاهیات پروتستانی و کاتولیکی مسیحی می‌خواست از تفرقه در جهان مسیحیت جلوگیری کند. او از ورود به مناقشات سطحی کلامی پرهیز کرد و با تکیه بر مقام و منزلت انسان و با تمهید و تأسیس علم مابعدالطبیعه جدید می‌خواست افق گسترده‌تری را پیش روی مسیحیان باز کند؛ ولی متأسفانه زنان و فمینیست‌ها به آراء دینی او توجه لازم را ننمودند. ردپای اندیشه‌های دینی کانت را تا حدودی در تمامی فلاسفه و متکلمین مسیحی و به ویژه اندیشه فیلسوف هم وطن وی نیچه به خوبی می‌توان یافت.

 

8-1) نیچه

«فریدریش ویلهلم نیچه»[XXX](1900- 1844م) فیلسوف آلمانی، در میان فلاسفه معاصر مغرب زمین بیش از همه درباره‌ی زن سخن گفته است. وی تقریباً در تمام کتاب‌هایش به زنان اشاره کرده است. نیچه دارای اندیشه‌ی منظم و سیستماتیک فلسفی نیست و در طول حیات نسبتاً کوتاه خویش در روند شکل‌گیری آراء فلسفی‌اش تغییرات محسوسی دیده می‌شود؛ اما درباره‌ی دیدگاه‌های او در مورد شناخت زنان نمی‌توان تحول خاصی را مشاهده نمود. شیوه‌‌ی بیان و قلم نیچه بر پراکنده‌گویی، ایجاز و گفتار قصار همراه با رک گویی و صراحت و در عین حال نیشگون استوار است. در مجموع، نیچه به زعم خویش با نگاه واقع بینانه و روان شناسانه با مسائل گوناگون زنان برخورد می‌کند. دیدگاه‌های نیچه مورد توجه فراوان فمینیست‌ها واقع شده و موضع‌گیری‌های متضادی دربارة او ابراز شده است. در این گفتار، تأثیرپذیری مثبت و یا منفی نیچه (به طور خودآگاه یا ناخودآگاه) از آموزه‌های الاهیات مسیحی و کتاب مقدس در عرصه موضوع زنان مد نظر است.

نیچه در شیوه‌ی نقادی الاهیات مسیحی بسیار تحت تأثیر کانت است و در موارد زیادی از استدلالات او بهره می‌جوید و گاه عیناً آن را تکرار می‌کند؛ اگر‌چه از حیث مبانی فلسفه‌ی خویش با کانت اختلاف نظر بنیادی دارد.

نیچه در میان فلاسفه غربی، به دفاع از پوچ‌انگاری و نیهیلیسم متهم است. از نظر مورخین فلسفه، نیچه ملحدترین فیلسوف قرن گذشته به شمار می‌رود؛ در حالی که به نظر می‌رسد این قضاوت ها همه کلیشه‌ای و تکراری بوده و با عمق لازم و انصاف همراه نمی‌باشد. منتقدین نیچه تاکنون تحلیل جامعی از چرائی مواضع ضد مسیحی وی به عمل نیاورده‌اند. به نظر می‌رسد در این اظهار نظرها هر گونه تفاوت میان الحاد ورزیدن به دین و خدای مسیحیت تاریخی و الحاد و کفر ورزیدن به اصل دین و دیانت و هر نوع مابعدالطبیعه نادیده گرفته شده است.

نیچه با آن که کتاب مقدس و الاهیات مسیحی را با عبارات تند و گزنده مورد حمله قرار می‌دهد، اما درباره‌ی زنان با ادبیات و آموزه‌های مسیحی و گاه فرهنگ سنتی (به طور ناخودآگاه) هم‌دلی و هم زبانی می‌کند. در میان آثار متنوع نیچه، تنها کتاب اختصاصی او علیه آموزه‌های مسیحیت، «دجال یا ضد مسیح» است. وی درباره‌ی خلقت آدم و حوا و تفسیر آیات اولیه سفر پیدایش تورات، چنین ابراز می‌دارد: «... خوب خدا چه می‌کند؟ انسان را می آفریند. انسان سرگرم کننده است... اما بنگر که انسان نیز چه‌سان ملول است؟ همدردی خدا با تنها نوع دلتنگی که در هر فردوسی یافت می‌شود، حدی نمی‌شناسد. بنابراین خدا حیوانات دیگری را نیز خلق می‌کند. این نخستین اشتباه خداست. انسان (آدم) حیوانات را سرگرم کننده نیافت، پس بر آن‌ها چیره شد. انسان (آدم) حتی نخواست آدم باشد؛ در نتیجه خدا زن (حوا) را آفرید. آن‌گاه به راستی دوران ملال به پایان آمد و این پایان چیز دیگری نیز بود!! زن دومین خطای خدا بود... زن در ذات خود همان مار است، حواست. هر کشیشی این را می‌داند؛ هر فسادی با زن به جهان راه می‌یـابد. از این نیز هر کشیشی آگاه است. در نتیجه علم نیز با زن به جهان راه می‌یابد... آدم تنها به وسیله‌ی زن بود که آموخت از درخت معرفت بخورد. چه روی داده بود؟ وحشتی مرگ‌آور بر خدای (عهد) قدیم چیره شد. آدم، خود به صورت بزرگ‌ترین اشتباه خدا درآمده بود؛ خدا برای خود رقیبی آفریده بود، علم با خدا پهلو می‌زند. اگر انسان به سلاح علم مجهز شود، کار کشیشان و خدایان ساخته است!! نتیجه اخلاقی: علم، به خودی خود ممنوع است. فقط علم ممنوع است» (نیچه، 1376: ص 95).

این بیانات نیچه و تفسیرش از داستان خلقت و به ویژه آفرینش حوا انسان را به یاد گفتار جان میلتون می‌اندازد، با این تفاوت که میلتون منطق کتاب مقدس را می‌پذیرد؛ ولی نیچه زیر بار آن نمی‌آورد. از طرفی، دیدگاه نیچه در این‌جا تقریباً فراجنسی است؛ گرچه تعریض‌هایی هم به زنان دارد؛ زیرا آن چه او را بسیار رنجانده است، تصویر انسان ناآگاهی است که ایده‌آل و مطلوب کتاب مقدس واقع شده است.

از این‌جا می‌توان به علت مواضع ضد یهودی نیچه پی‌برد. از نظر او الاهیات مسیحی محصول و فرزند نامشروع الاهیات یهودی است.

نیچه دلایل مخالفت خود را با مسیحیت آشکارا مطرح می‌سازد: «این که هدف‌های مقدس در مسیحیت وجود ندارد، خود دلیل مخالفت من با ابزار مسیحیت است. مسیحیت تنها هدف‌های بد را داراست: زهرآگین کردن، افترا، انکار زندگی، خوارشمردن بدن، لکه دار کردن و بی‌رحمت ساختن نفس انسان با مفهوم گناه، همه در مسیحیت وجود دارد، در نتیجه ابزار انجام آن‌ها نیز بسیار بد است» (همان: ص111).

دلیل دیگری را که نیچه برای مخالفت خود با مسیحیت بدان اشاره می‌کند، تحقیر ازدواج و تفکر منفی ریاضت مآبانه‌ی آموزه‌های کتاب مقدس است (همان: ص112).

همان طور که مشاهده شد، نیچه برای الاهیات مسیحی پشیزی ارزش قائل نیست و با نگاه کاملاً فراجنسیتی به سرنوشت انسان و مقام و وضعیت او به طور کلی در نظام الاهیات سنتی مسیحی می‌نگرد و کاملاً با کانت همراهی می‌نماید؛ اما به علل نامعلومی، هنگامی که درباره‌ی زنان سخن می‌گوید، به یک‌باره تمام مواضع فلسفی و الاهیاتی خود را فراموش کرده و در دام افکار سنتی و الاهیات مسیحی که در ضمیر ناخودآگاه او نهادینه شده است، می‌افتد و به گونه‌ای تناقض‌آمیز و تبعیض‌آمیز با مسائل زنان روبه رو می‌شود و حتی برای اثبات صحت آراء خویش، به آیات کتاب مقدس استناد می‌جوید و با عبارات موهن و گاه بسیار رکیک و غیراخلاقی از زنان یاد می‌کند. نیچه خلقت زنان را ملال‌آور توصیف کرده و می‌گوید:

«طبیعت با زن نشان می‌دهد که اکنون کارش با چنین انسانی به پایان رسیده است و با مرد نشان می‌دهد که در این راه باید بر چه دشواری‌هایی فایق آید و همچنین هنوز چه برنامه‌هایی برای انسان دارد. زن کامل در هر زمان، نشان از بیکاری آفریننده در هفتمین روز فرهنگ و آرامش هنرمند در اثر اوست» (همان: ص493).

 

منظور نیچه اشاره تمسخرآمیز به آیات دوم تا چهارم باب دوم سفر پیدایش از کتاب تورات است: «و روز هفتم، خدا از همه‌ی کار خود که ساخته بود فارغ شد و آرام گرفت. پس خداوند هفتم را مبارک خواند...».

نیچه به وجود تفاوت‌های اساسی میان آفرینش و ذات زن و مرد قایل است و در نتیجه تکالیف و حقوق آن‌ها را نیز متفاوت ارزیابی می‌کند: «هرگز قبول نخواهم کرد که در عشق از حقوق یکسان برای زن و مرد، سخن به میان آید. آخر این حقوق یکسان در اصل وجود ندارد. حتی خود واژه‌ی عشق در حقیقت برای مرد و زن دو معنای متفاوت دارد و این خود یکی از شرایط عشق میان دو جنس مخالف است... به عقیده‌ی من از هیچ یک از قراردادهای اجتماعی علی رغم خواست و عطش شدیدشان به عدالت، در مقابل این تناقض طبیعی کاری ساخته نیست» (نیچه، 1377: ص354).

نیچه به فمینیست‌ها و طرفداران نهضت دفاع از حقوق زنان اعم از مرد و زن حمله‌ی سهمگینانه‌ای کرده و با عبارات زننده و گستاخانه به آن‌ها به طور گسترده می‌تازد. نیچه نهضت زنان را فاجعه و ننگ و سطحی نگری عصر مدرنیته و روشنگری در اروپا برشمرده و آن را به ضرر زنان و موجب سقوط اخلاقی و هرزگی آن‌ها و از هم پاشیدن هویت و استعداد و زندگی آرام و طبیعی‌شان ارزیابی و تحلیل می‌کند (رک. نیچه، 1379: ص207).

نیچه‌ی ملحد به پیروی و تاسی از کتاب مقدس که کنجکاوی حوا را عامل گناه و بدبختی بشر دانسته، به سرزنش زنان پرداخته و می‌نویسد: «زن را با حقیقت چه کار؟!! از ازل چیزی غریب‌تر و دل آزارتر و دشمن خوتر از حقیقت برای زن نبوده است. هنر بزرگ او دروغ‌گویی است و بالاترین مشغولیتش به ظاهر و زیبایی... چه بسا که از این راه در پی آقایی باشد، اما به هیچ وجه خواهان حقیقت نیست. ما مردان آرزو داریم که زنان بیش از این خود را با روشنگری رسوا نکنند» (همان: ص208).

به گمان نیچه مردان هیچ‌گاه به اندازه‌ی عصر او با زنان ملایم و با احترام رفتار نکرده‌اند و تاوان این خوش‌رفتاری چیزی جز تباه شدن زن نبود.

نیچه جنبش زنان را حاصل پیروزی روح صنعتی بر روح نظامی و موجب عقب‌ماندگی زنان دانسته و می‌گوید: «هر جا که روح صنعتی به روح سپاهی‌گری و نژادی چیره شده است، زن آن‌جا در طلب استقلال اقتصادی و حقوق کارمندانه برآمده است...»

نیچه فمینیست‌ها را مخاطب قرار داده و توصیه می‌کند که به انسان (مرد) اروپایی دوران مدرنیته بنگرند و بیش از این حماقت نورزند و در تباهی اخلاقی نکوشند (رک. همان: ص214).

نکته‌ی آخر درباره‌ی نیچه آن است که آیا می‌توان او را ملحد و کافر مطلق دانست؟ آیا نیچه به همه‌ی ادیان و آموزه‌های دینی بی‌ایمان است؟ نیچه در یک موضع‌گیری شگفت‌آور، صادقانه و بی‌باکانه به کژاندیشان جزم‌اندیش مسیحی چنین پاسخ می‌دهد: «اگر اسلام، مسیحیت (رسمی) را خوار می‌شمارد، در این کار هزاران بار حق با اوست. وجود اسلام، مستلزم وجود مردان (شجاع) است. مسیحیت میوه‌ی فرهنگ جهان کهن (یونان و روم) را از ما به یغما برد و بعدها میوه‌ی فرهنگ اسلامی را نیز از دست ما ربود. جهان شگفت‌انگیز اعراب اسپانیا که از بنیاد با ما بیشتر بستگی داشت، لگدکوب شد.(نمی‌گویم با گام چه کسانی) چرا؟ زیرا این فرهنگ شریف بود. در آن گنجینه‌ی نادر و عالی اعراب اسپانیا باز به زندگانی آری می‌گفتند... بعدها جنگ‌جویان صلیبی ضد چیزی جنگیدند که بهتر بود در برابرش به خاک می‌افتادند، فرهنگی (اسلامی) که در مقایسه با آن حتی (اروپای) قرن نوزدهم ما، باید خود را بس ناتوان و «دیرآمده» تصور کند، بی‌گمان جنگ‌جویان صلیبی خواستار تاراج بودند و شرق غنی بود... اما بیایید تعصب را کنار بگذاریم! جنگ‌های صلیبی راهزنی عظیم بود، همین و همین... زیرا هنگامی‌که اشرافیت آلمان با اسلام و مسیحیت روبرو می‌شود، گزینشی در بین نیست و در برخورد با عرب (مسلمان) یا یهود این انتخاب از این نیز کمتر است. تصمیم قبلاً گرفته شده است، در این‌جا کسی در گزینش آزاد نیست. صلح و دوستی با اسلام!!؟» (نیچه، 1376: صص 124- 122).

نیچه به ظاهر ملحد چه عاشقانه و با حسرت در ضد مسیحی‌ترین کتابش از اسلام با دو صفت تحت عنوان: نیروی زندگی بخش و دیگری تشجیع کننده‌ی مقام والای انسانی (از جمله زنان) که با ذات و طبیعت انسان‌ها سازگاری بهتری دارد، یاد می‌کند و در فراق اسلام و فرهنگ غنی شرق به سوگ تمدن اروپایی می‌نشیند.

 

 

2) فمینیست‌ها و الاهیات معاصر

 

نهضت زنان چون در آغاز به صورت جنبشی اجتماعی - حقوقی ظاهر شد و هدف‌های سیاسی - اجتماعی و فرهنگی آن در مسیر رفع تبعیض از جامعه‌ی زنان خلاصه و دنبال می‌شد، بنابراین رویکرد الاهیات فمینیستی از همان آغاز در ردیف الاهیات‌های رهایی بخش قرار گرفت و به رویارویی و چالش با تقریرهای سنتی الاهیاتی پرداخت.

در فرهنگ «روتلیچ»[XXXI] آغاز پیدایش الاهیات فمینیستی معاصر سال 1960 با ظهور مقاله‌ی «والری سیوینگ»[XXXII] با عنوان «موقعیت بشر: چشم‌اندازی زنانه» تعیین شده است؛ این مقاله با سؤالی نقد‌گونه بر کتاب الاهی‌دان معروف «راینهولد نیبور»[XXXIII] به نام «سرشت و سرنوشت انسان» همراه بود. نیبور گناه را تکبر و شهوت رانی تحلیل کرده و تکبر را گناه بزرگ‌تر می‌شمرد.

سیوینگ این گناه را مختص مردان و فقدان آن را برای زنان به علت کمبود و ضعف، گناه می‌دانست.

عرصه‌ی دیگری که فمینیست‌ها را به فکر چاره‌اندیشی عقیدتی و الاهیاتی واداشت، تغییر فرهنگ و ادبیات مذکر گرای حاکم بر متون دینی و از جمله کتاب مقدس بود که به تقلید و تأثر از جریان‌های فرهنگی - ادبی و روش‌های علمی و تاریخی معاصر درصدد تصحیح و نقد متن کتاب مقدس برآمدند. فمینیست‌ها به خود واژه‌ی «الاهیات»[XXXIV] اعتراض داشته و آن را لفظی مذکر می‌دانند؛ زیرا این واژه مرکب از دو واژه یونانی «خدای مذکر»[XXXV] و «کلمه»[XXXVI] است. از این رو الاهیات به معنای سخن گفتن درباره‌ی خدای مذکر است. فمینیست‌ها در مقابل پیشنهاد کرده‌اند که به جای آن واژه‌ی (Thealogy) که (Thea) یعنی الاهه و به خدای مؤنث[XXXVII] اطلاق می‌شود، به کار رود. بنابراین از الاهیات مسیحی به (Christian Thealogy) تعبیر می‌کنند.

موضوع دیگری که بعضی از الهی‌دانان معاصر مطرح کرده‌اند، دستبردها و تحریفاتی است که در طی قرون گذشته در محتوای کتاب مقدس به عمل آمده، از جمله‌ی آن‌ها تغییر بعضی از اسماء و ضمائر مؤنث به اسماء و ضمائر مذکر که خـود حـاکی از روح زن ستیزی رهبران کلیسایی می‌‌باشد. «هانس کونگ»[XXXVIII] (1928م) مشاور الاهیاتی رهبر اسبق واتیکان پاپ ژان بیست وسوم بین سال‌های 1962 تا 1972 م چنین ادعا می‌کند که «یونیا»[XXXIX]، نام یکی از حواریون زن عیسی مسیح بود که در نسخه‌های بعدی کتاب مقدس آن را تغییر داده‌اند و به اسم مذکر «یونیاس»[XL] درآورده‌اند. چنان‌که در رساله‌ی پولس رسول به رومیان باب شانزده، آیـه هفت چنین آمده: «واندرونیکوس و یونـیاس خویشان مـرا که بـا من اسیر می‌بودند، سلام نمایید که مشهور در میان رسولان هستند و قبل از من در مسیح شدند» (کونگ، 1384: ص66).

بازتـاب منفـی ایـن گونـه تحریفـات و ستیـزه‌جویی‌ها عکس العمل متقابل فمینیست‌ها را در بر داشته و آنان نیز متقابلاً به تحریف و ستیزه جویی و انکار و یا تأویلات غریبی روی آورده‌اند که دست کم از جعل ندارد؛ به عنوان مثال «الیزابت کدی استانتون»[XLI] در تفسیری که به نام «انجیل زنان» بر کتاب مقدس نوشته، انسان (آدم و حوا) ساکن در بهشت را دارای سیستم دو جنـسیتی یا آندروژنی دانسته است. یعنی مدعی است که آن دو نه مرد بوده‌اند و نه زن (هام و گمبل، 1382: ص34).

بعضی از الاهی دانان معاصر که خود نیز دارای گرایش‌های فمینیستی هستند، محورهای عمده‌ی چالش‌های فمینیست‌ها را با الاهیات مسیحی در سه زمینه خلاصه کرده‌اند؛ «مری جوویور»[XLII] (1924) می‌گوید: «می‌توان منتقدان فمینیست مسیحیت را بر حسب سه جنبه از آثار اولیه آن‌ها شناخت:1- عده‌ای معتقدند که زنان در متون دینی و تاریخی تقریباً مشهود نیستند و عمداً مغفول واقع شـده‌اند. 2- نظر برخی دیگر آن است که اندک مطالبی را هم که درباره‌ی زنان می‌توان یافت، خوشایند نیست. زنان اساساً شهوت برانگیز و حریص و عصیان‌گر و به عنوان «راه ورود شیطان» معرفی می‌شوند که محتملاً به صورت الهی خلق نشده‌اند و به معنای واقعی کلمه انسان نیستند و از آنان به عنوان بدکاره، باکره، همسر یا مادر مردان مشهور یاد می‌شود. ذاتاً ناقص و حقیرند و چون کودکان وابسته به مردان هستند که در این حالت برای سلطه مطلوبند و تحت کنترل مردان واقع می‌شوند. برای احراز مقام روحانی تناسب ندارند و چنان ناپاک و ناخالصند که نمی‌توانند در مکان‌های مقدس قدم بگذارند. به لحاظ جنسی، سیری ناپذیرند و بی‌هیچ گذشتی آزار دهنده‌اند. بیشتر این مطالب را می‌توان در نوشته‌های آباء کلیسا و آثار متکلمان قرون وسطا یافت. اما این واقعیت که هنوز بعضی از استدلال ‌ها بر ضد انتصاب زنان به مقامات روحانی و مشارکت کامل آنان در رهبری کلیسا دارای تأثیر و نفوذند، موجب خشم و ناراحتی بسیاری از زنان مسیحی است. 3- اعتقاد بعضی دیگر آن است که فمینیست‌ها به دنبال یافتن زنانی هستند که در تاریخ مسیحی گمنام بوده‌اند و می‌خواهند بعضی از زنان مهم و غیرعادی را که زندگی آنان موجب تحول مسیحیت شده است، دوباره احیاء کنند. فمینیست‌ها به زبان خدای مذکر در کتاب مقدس اعتراض کرده‌اند و کوشیده‌اند که الاهیات‌های جدیدی خلق کنند تا آموزه‌های سنتی مسیحی نظیر تثلیث را مجدداً تفسیر کنند و تلاش کرده‌اند که روش‌های جدیدی بیابند تا تعامل خود با الوهیت را در اصطلاحات نمادی و عملی به تصویر بکشند» (جوویور، 1381: ص409).

«مک گراث» استاد الاهیات دانشگاه آکسفورد نسبت و چالش بین الاهیات مسیحی و فمینیسم را این گونه تحلیل می‌کند: «رابطه‌ی فمینیسم با مسیحیت از آن جهت تیره و بحرانی شد که تصور می شد که ادیان، زنان را انسان‌های درجه دو می‌دانند و این به دو دلیل است: یکی نقشی که آنان برای زنان قائلند و دیگری شیوه‌ای که با آن تصویر آن‌ها از خدا فهم می‌شود و چهره‌ای که آن‌ها از خدا در ذهن ترسیم می‌کنند. این اندیشه‌ها به تفصیل در آثار «سیمون دوبوار»[XLIII] مانند «جنس دوم» (1945م) مطرح شده است. بعضی از فمینیست‌های پسا مسیحی از جمله «مری دیلی»[XLIV] در کتاب «در ورای خداوند پدر» (1973م) و «دفنی همپسن»[XLV] در کتاب «الاهیات و فمینیسم» (1990م) معتقدند که مسیحیت به سبب نمادهای مردانه‌اش برای خدا و چهره‌ی مردانه‌ی نجات‌بخش و تاریخ بلند رهبران و متفکران مرد، از زنان فاصله گرفته‌ و لذا ناتوان از نجات یافتن است. به عقیده‌ی آنان، زنان باید با آن فضای ظالمانه وداع کنند. کسان دیگری مانند «کارل کریست»[XLVI] در کتاب «خنده‌ی آفرودیت» (1987) و «نومی راث گلدنبرگ»[XLVII] در کتاب «تغییر خدایان» (1979) معتقدند که زنان می‌توانند با بازیابی و احیاء دین‌های ایزد بانوان باستانی (یا ابداع ادیان تازه) و روی‌گردانی تمام عیار از مسیحیت سنتی، به آزادی دینی دست یابند» (مک‌گراث، 1384: ص221).

مگ گراث حوزه‌های الاهیاتی را که فمینیست‌ها مستقیماً بدان مباحث وارد شده‌اند و یا در آن‌ها تأثیر گذاشته‌اند و در تقریرهای جدیدشان سهم مهمی را ایفا نموده‌اند، در سه حوزه برآورد کرده است:

 1-ذکور بودن خدا و ارائه‌ی راه حل آن از سوی فمینیست‌ها؛ مانند «رزمری ردفورد روتر»[XLVIII] در کتاب «تبعیض جنسی و سخن خدا» (1983) و یا «سلی مک فوک»[XLIX] در کتاب «الاهیات استعاری» (1982) که روتر قائل به ایزد بانوست و مک فوک معتقد است که شباهت میان خدا و بشر صرفاً جنبه‌ی استعاری داشته و الگوی مردانه تنها بعد استعاری دارد.

2-ماهیت گناه و ارائه‌ی تفسیرهای جدید از سوی فمینیست‌ها؛ مانند «جودیت پلسکو»[L] در کتاب «جنسیت، گناه و فیض» (1980) که معتقد است مفهوم گناه سمت و سویی مردانه دارد و مفاهیمی مانند غرور و جاه طلبی بایستی برای زنان به فقدان غرور و فقدان جاه طلبی تعریف شود؛ زیرا، برای زنان که تحت سلطه‌ی مردانند، نداشتن این گناهان خود گناه بزرگی است.

3- شخص مسیح و آموزه‌ی مسیح‌شناسی چون دارای روح مردانه است، مبنای بسیاری از تبعیض‌های جنسی در مسیحیت گشته است و کسانی مانند روزمری ردفوردروتر در کتاب «تبعیض جنسی و سخن خدا» این عقیده را دارد و یا «الیزابت جانسون»[LI] در کتاب «به عیسی بنگر، امواجی از بازسازی در مسیح‌شناسی» (1990) درصدد اصلاح و ارائه تحلیل مسیح شناسی مردانه از دو راه برآمده است:

1- مسیح به عنوان تنها مرد شایسته و این که فقط مردان، شایسته این الگو و مقامند.

2- مرد بودن مسیح، معیار انسانیت تلقی شده و زن نیز انسانی درجه دوم است؛ زیرا در حد مطلوب مرد نیست و در پاسخ به این اشکالات گفته شده که مرد بودن مسیح صرفاً اتفاقی است و این نمی‌تواند معیاری برای سلطه مردان بر زنان باشد (همان: ص223).

در دو دهه‌ی پایـانی قرن بیستم با کاهش شدید تبعیضات اجتماعی و نابرابـری‌های حقوقـی و از دسـت رفـتـن حربه‌هـای فمینیست‌ها، بعضی از الاهی‌دان‌های فمینیست به تغییر رویکرد الاهیات فمینیستی مسیحی به سمت مسائل روز و گذرا اقدام کرده و یا آن را با بحران‌های نوظهوری مانند به خطر افتادن امور زیست‌محیطی کره‌ی زمین پیوند زده‌اند؛ مانند کتاب جدید روتر «زن جدید، زمین جدید» و یـا اثـر جدیـد دیگـرش «گایا (الاهه‌ی زمین) و خدا» (1990) (فمینیسم و دانش‌های فمینیستی،1382:ص186).

گروهی دیگر از الاهی‌دان‌های فمینیست به تقلید و تبعیت از مکتب‌های فلسفی پست مدرن به تغییر مفاهیم و تفاسیر جدید از آموزه‌های دینی مسیحیت پرداخته‌اند؛ مثلاً‌ به جای مفهوم ثابت «جوهر» از «تغییر» و یا به جای «رستگاری» از «آزادی‌بخشی» دفاع کرده‌اند و یا «محیط‌شناسی» را جایگزین «معادشناسی» کرده‌اند (همان: ص189).

 

3) نقد الاهیات فمینیستی معاصر

فمینیست‌ها هیچ گونه نوآوری در زمینه تولید الاهیات به طور مستقل تاکنون نداشته‌اند؛ بلکه با وام‌گیری و تغذیه از مکتب‌های الاهیاتی رایج (به اصطلاح مردسالارانه) و اصلاحات سطحی و ظاهری و تنزل مفاهیم عمیق دینی و یا با چرخش موضوعات الاهیاتی به سمت مسایل غیر جنسی، دچار بحران فکری - فلسفی و سرگردانی الاهیاتی شده‌اند؛ به ویژه با پیدایش الاهیات پست مدرن که از شاخصه‌هایی هم‌چون تکثرگرایی معنایی و ناپایداری مفاهیم برخوردار است و از تساهل عقیدتی به شدت دفاع می‌نماید، سازگاری ندارد. با اندیشه‌های ستیزه‌جویانه، خصمانه و گروه‌گرای فمینیستی که در پی جداسازی جنسیتی زنان از مردان است، فمینیسم عملاً به انشعاب نیروها و تحلیل بازده جوامع انسانی می‌انجامد و در تناقض آشکار با هدف اولیه الاهیات ـ که با دفاع از توحید الهی در پی وحدت بخشیدن به انسان‌هاست ـ قرار می‌گیرد و منجر به دوآلیسم فلسفی (ثنویت‌گرایی) یا دوگانه‌انگاری می‌گردد؛ زیرا با تفکیک الاهیات زنانه از الاهیات مردانه نهایتاً به دو الاهیات تبدیل می‌شود.

از سوی دیگر الاهیات رهایی‌بخش فمینیستی با از دست دادن خاستگاه اولیه‌ی خویش که برآمده از نابرابری‌ها و تبعیضات حقوقی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بود، دچار کمبود و خلأ موضوعی گشته و برای حفظ حیات خویش نومیدانه با تمسک به بحران‌های جاری‌ موقت و زودگذر می‌خواهد خود را از سراشیبی ورطه‌ی هلاکت نجات دهد؛ ولی از بداقبالی، روزگار با فمینیست‌ها گویا همراهی نمی‌نماید.

همانطور که ملاحظه شد، از اوایل پیدایش مسیحیت تا عصر حاضر مقام و منزلت زن در الهیات مسیحی، هرگز خطّ سیر ممتد و رو به تکاملی را طی ننمود و افت و خیزهای فراوانی را پشت‌سر گذاشت و بر خلاف تئوری‌های کلیشه‌ای و تبلیغاتی، اندیشه‌های قرون اولیه و یا دوره‌های میانی کاتولیکی به مراتب مترقی‌تر و انسانی‌تر از دوره‌های رنسانس، عصر روشنگری و حتی دوره‌ی پست‌مدرن است؛ چنانکه کسانی مانند کانت و نیچه همین تحلیل را داشتند. بنابراین ظهور رنسانس و مکتب پروتستان که مدعی بهبود وضعیت زن نسبت به گذشته بود، باعث تشدید سقوط مقام زن شده و حتی نظریه‌های حقارت آمیز پیچیده‌تری را درباره ماهیت و حقوق زن ارائه داد که در اندیشه‌های میلتون و هابز به وضوح دیده شد.

شاید بتوان ادعا نمود که جریانات مرموز و پیچیده‌ای درصدد تأمین پشتوانه‌ی الاهیاتی زنانه، برای تقویت و مساعدت با انقلاب صنعتی و سرمایه‌داری پیشرفته دست‌اندرکار تولید الاهیات زن‌گرا یا فمینیستی شدند تا دو هدف را پی‌گیری کنند: یکی با سوء استفاده از نقاط ضعف کاتولیک‌ها چه از لحاظ الاهیاتی و چه از لحاظ تاریخی ـ مانند کشتن زنان عارف و غیره ـ زمینه را برای نفی گذشته و ترویج الحاد و بی‌دینی فراهم سازند تا ورود زنان به صحنه‌ی اقتصاد و تولید و مصرف صنعتی بدون هیچ گونه مانع دینی و اخلاقی تسهیل گردد. هدف دیگر سرمایه‌داری در حمایت از تولید الاهیات فمینیستی به طور عام برای کسب نتیجه‌ی یک الاهیات خودگرا و خودمحور و تجزیه طلب بود که با طرح الهیات مردستیزانه، نیمی از کل جمعیت جهان، یعنی زنان را به جای مقابله و ستیز با دشمن اصلی آنها (سرمایه‌داری پیشرفته) متوجه مردان و در نهایت مشغول به خودشان و منزوی سازد و از جامعه‌ی زنان با شعار برابری علاوه بر استثمار نیروی ارزان زنان از گزند ستیزه‌جویی آنان با سرمایه‌داری در امان بماند. حتی فریاد کسانی مانند کانت و نیچه که بر کرامت انسانی زن تکیه می‌کردند، هرگز بر اندیشه فمینیست‌ها کارگر نیفتاد؛ چرا که فمینیست‌ها به جای آنکه در وهله‌ی اول به اصلاح ساختار انسان‌ستیز الاهیات سنتی مسیحی بپردازند، به مذکرزدایی از الهیات مسیحی پرداختند و توجه نداشتند که مردان نیز همگام با زنان در این الاهیات، هویت و کرامت انسانی خود را از دست می‌دهند. این غفلت الاهیاتی، چیزی جز حاصل فریب رنسانس و مکتب پروتستان و سرمایه‌داری نبود. فمینیست‌ها با کوله‌باری از تجربه‌ی تاریخی و عینی این پروسه، یعنی مبارزه با دین سنتی مسیحی ظاهر شدند، اما هم‌اکنون در سوگ بحران بی‌هویتی و سرگردانی الهیاتی و دینی به سر می‌برند و ناکام از معماری جدید متافیزیکی گشتند.

 

فهرست منابع:

  • کتاب مقدس (عهد عتیق، عهد جدید)، چ3، نشر ایلام، 2002م.
  • برونسویک، لئون: «اندیشه‌ها و رسالات پاسکال»، رضا مشایخی، ابن سینا، چ1، 1351.
  • جوویور، مری: «درآمدی به مسیحیت»، حسن قنبری، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان، چ1، 1381ش.
  • دورانت، ویل و آریل: «تاریخ تمدن، عصر لویی چهاردهم»، ج8، ترجمه پرویز مرزبان، ابوطالب صارمی، عبدالحسین شریفیان، سازمان انتشارات و انقلاب اسلامی، چ1، 1368ش.
  • دورانت، ویل و آریل: «تاریخ تمدن، عصر ولتر»، ج9، ترجمه سهیل آذری، سازمان انتشارات و انقلاب اسلامی، چ2، 1369ش.
  • دورانت، ویل: «تاریخ تمدن، اصلاح دینی»، ج6، ترجمه فریدون بدره‌ای، سهیل آذری، پرویز مرزبان، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، چ2، 1368ش.
  • دورانت، ویل: «تاریخ تمدن، عصر ایمان»، ج4، بخش اول و دوم، ترجمه ابوطالب صارمی و ابوالقاسم پاینده، ابوالقاسم طاهری، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، چ2، 1368ش.
  • دورانت، ویل: «تاریخ تمدن»، ج5، ترجمه صفدر تقی‌زاده و ابوطالب صارمی، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، چ2، 1368 ش.
  • راسل، برتراند: «علم و مذهب»، رضا مشایخی، دهخدا، چ1، 1355ش.
  • کاپلستون، فردریک: «تاریخ فلسفه»، ج4، از دکارت تا لایب نیتس، غلامرضا اعوانی، سروش، چ1، 1380.
  • کانت، ایمانوئل: «دین در محدوده عقل تنها»، منوچهر صانعی دره بیدی، نقش و نگار، چ1، 1381ش.
  • کونگ، هانس: «تاریخ کلیسای کاتولیک»، ترجمه حسن قنبری، مرکز مطالعات و تحقیقات و مذاهب، چ1، 1384ش.
  • مک‌گراث، آلیستر: «درس‌نامه الاهیات مسیحی»،ج1، بهروز حدادی، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، چ1، 1384ش.
  • مک‌گراث، آلیستر: «مقدمه‌ای بر تفکر نهضت اصلاح دینی»، بهروز حدادی، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، چ1، 1382ش.
  • مولند، اینار: «جهان مسیحیت»، محمد باقر انصاری و مسیح مهاجری، امیرکبیر، چ2، 1381.
  • مولـیرآگین، سوزان: «زن از دیدگاه فلسفه سیاسی غرب»، ن. نوری‌زاده، قصیده‌سرا و انتشارات روشنفکران و مطالعات زنان، چ1، 1383ش.
  • میلتون، جان: «بهشت گمشده»، 3 جلد، فریده مهدوی دامغانی، نشرتیر، چ2، 1383ش.
  • نیچه، فردریش: «تبارشناسی اخلاق»، ترجمة داریوش آشوری، نشر آگاه، چ1، 1377.
  • نیچه، فردریش: «دجال»، عبدالعلی دستغیب، نشر پرسش، چ1، 1376ش.
  • نیچه، فردریش: «فراسوی نیک و بد»، ترجمة داریوش آشوری، خوارزمی، چ3، 1379.
  • هابز، توماس: «لویاتان»، حسن بشیریه، نشر نی، 1380ش.
  • هام، مگی؛ گمبل، سارا: «فرهنگ نظریه‌های فمینیستی»، فیروزه مهاجر، نوشین احمدی خراسانی، فرخ قره داغی، نشر توسعه، چ1، 1382ش.
  • «فمینیسم و دانش‌های فمینیستی (ترجمه ونقد شماری از مقالات دایرة المعارف فلسفی روتلیچ)»، ویراستاران اسماعیل آقا بابایی، علی‌رضا شالباف، چ1، دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، 1382ش. 
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۱/۲۴
محمد ع.م

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی