الوهیت مریم مقدس تهمت یا واقعیت 2
اظهارات رسمی دربارة مریم(س)
کلیسا چهار حقیقت را دربارة مریم(س) به طور رسمی اعلام کرد. برای آگاهی بیشتر از سیر تحول تفکر مسیحی دربارة مریم(س)، به اجمال این چهار حقیقت را بیان میداریم.
أ. مادری خدا
اصلیترین حقیقت دربارة مریم(س)، این است که مریم(س) حقیقتاً مادر خداست.31البته این سخن مستلزم این معنا نیست که مریم(س) پیش از خدا وجود داشته باشد و الوهیت عیسی(ع) مدیون او است.32سیرل اسکندرانی33میگوید: باکرة مقدس، خدا را به لحاظ جسمانی حمل کرد و به دنیا آورد؛ یعنی ذات او را با جسم همراه کرد. بنابراین میتوان او را مادر خدا دانست.34
پاپ پیوس، مریم(س) را مادر خدا مینامد؛ زیرا به باور او عیسی(ع)، که همان خدای آسمانها و زمین بود، از مریم(س) باکره متولد شده است.35این آموزه در طول تاریخ مورد مخالفت کسانی از جمله نِستوریوس،36قرار گرفته است. وی در اوایل قرن پنجم میلادی اعلام کرد: مریم(س)، مادر خدا نیست؛ بلکه او تنها زاینده عیسی(ع) بهصورت انسان است و هر کس مریم(س) را مادر خدا یا مادر لوگوس بداند و یا ادعا کند که لوگوس برای ارایه به مردم تجسم یافته و به گوشت تبدیل شده است، ملعون خواهد بود.37وی میگفت: عیسی(ع) دو نمود دارد: یکی خدا و دیگری انسان و مریم مادر «عیسی ـ انسان» است، نه مادر «عیسی ـ خدا».38در مقابل، کلیسای کاتولیک در سال 431 م. او را تکفیر و سپس تبعید کرد و اعلام نمود: هر کس ادعا کند که مریم(س) فقط «کریستوکس» 39یا زایندة مسیح(ع) یا «آنتروپوتوکس»40یا زاینده انسان بوده است، مرتد و مهدورالدم است.41
در قرن پانزدهم میلادی، برناردینوس،42مبنای تعلیمی خود را بر برتری مادر بر پسر قرار داده بود و سپس نتیجه میگرفت، مریم(س) برتر از خداست.43پروتستانها میگویند: آموزههای اخیر کاتولیکها راجع به مریم(س)، نهتنها فراتر از مندرجات کتاب مقدس است، بلکه یگانه منجی بودن عیسی مسیح(ع) را نیز به خطر میاندازد.44
ب. بکارت همیشگی مریم(س)
در پایان قرن چهارم، بکارت مادام العمر حضرت مریم(س) بهعنوان حقیقتی مکشوف، از سوی مسیحیان پذیرفته شده بود. کلیسا این دیدگاه را در سال 469 م. رسماً اعلام کرد.45پروتستانها میگویند: اولاً، چنین باوری در کتاب مقدس وجود ندارد. ثانیاً، از کتاب مقدس شواهدی ـ مثل «پسر انسان»،46 «برادران عیسی(ع)»47و ... ـ خلاف این باور داریم. پس این باور را باید کنار گذاشت.48ژروم (وفات 420 م.) و برخی مفسران کاتولیک، در پاسخ به پروتستانها میگویند: باید اشارة انجیل به برادران عیسی(ع) را به عموزادگان و اقوام وی تفسیر کرد.49
پروتستانها، دخالت عوامل «فراطبیعی» در تولد عیسی(ع) را منکر بودند. بنابراین باکره بودن مریم(س) را نیز انکار میکنند. یک گروه «عقلگرا» در پروتستانها به «فراطبیعت» نیز بدگماناند و میگویند: وصف «باکره» برای مریم(س) در متون مقدس به گونهای مبهم به کار رفته است که «دوشیزه» معنا میدهد. در هر حال، برای یک مسیحی ضرورت ندارد باور کند که عیسی مسیح(ع) از یک مادر باکره زاده شده باشد.50
اصطلاح «باکره» را متی از نسخه یونانی کتاب مقدس اقتباس کرده است. گفته شده است در کتاب اشعیا،51کلمة عبری «الماه»52به کار رفته که آن را بهاشتباه به «پارتنس» برگردان کردهاند. کلمه «الماه» به معنای «نوعروس» و «زن جوان» است، نه «باکره».53
ج. لقاح مطهر یا معصومیت از گناه اولیه54
باور مسیحیان این است که گناه اولیه، فقدان صمیمیت با خداست که از طریق آدم و حوا‡ به تمام انسانها منتقل میشود. کاتولیکها بر این باورند که مریم(س)، با لطف ویژة الاهی معصوم از این گناه است؛ یعنی وی از لحظة انعقاد نطفه مبرّا از گناه بوده است، اگر چه خلقت و تولدش مانند سایر انسانها است. آنان از این مسئله به «بارداری معصومانه» تعبیر میکنند که غالباً با «تولد مسیح از مادری عذرا»55اشتباه میشود.56
پاسشازیوس رادبرتوس (قرن نهم)57میگفت: مریم(س) پیش از تولد عصمت و طهارت بدو داده شد؛ در صورتیکه آنسلم (حدود 1033-1109م)58معتقد بود که مریم(س) مانند هر انسان دیگر ـ جز عیسی(ع) ـ در گناه59سهیم است. ولی پیش از تولد مسیح(ع) طاهره، معصوم و دارای قداست شده بود. اسکوتس (1265-1308م.) گفت: عیسی(ع) با کار نجات توانست مریم(س) را از ننگ گناه اولیه محفوظ و مصون بدارد. در قرن دوازدهم، جمعی از معلمان ادعا میکردند: نطفة وی بدون گناه و عاری از هر گونه لغزش بسته شده است؛ اما پاپ اینوسنت سوم (وفات 1216م.) و آکوئیناس (حدود 1225-1274م.)، که لقب فرشته به او میدادند، این باور را ردّ کردند.60کلیسای ارتدکس شرقی نیز این باور را نمیپذیرد و معتقد است: تنها مسیح(ع) بدون گناه اولیه در رحم مریم(س) پرورش یافت و به دنیا آمد. حال آنکه مریم عذرا(س) در روز تبشیر61از این گناه پاک شد.62به هر حال پاپ پیوس نهم (1846-1878م.) در هشتم دسامبر 1854م. اعلام کرد، مریم عذرا(س) به خاطر شایستگی عیسی مسیح(ع) و با فیض خداوند در اولین لحظة لقاحش از گناه مصون نگاه داشته شد. از این پس، این آموزه جزو اصول ایمانی کلیسا به حساب آمد و هر کس که منکر این آموزه بود، محکوم خوانده میشد و به باور عموم خللی به ایمان وی وارد آمده بود.63
مشکل اساسی، نجات واقعی مریم(س) بود؛ زیرا دستکم برای یک لحظه زیر گناه باید قرار میگرفت؛ چون او انسان و از نسل آدم(ع) است. در غیر این صورت، مریم(س) میبایست منجی باشد و این با تنها منجی (عیسای مسیح(ع)) سازگاری نداشت.64دونس اسکوتوس،65در پاسخ به این مشکل گفت: معصومیت مریم(س) از گناه اولیه، خود یک نجات از قبل پیش بینی شده است. خدا پیش از شکلگیری گناه اولیه، مریم(س) را از این قانون عمومی مستثنا کرده بود و نجات مریم(س) به معنای دور بودن گناه از او میباشد، نه رهاییبخشی.66
د. عروج معصومانه67
صعود مریم باکره برای اولین بار در برخی نوشتهها در قرن چهار به چشم میخورد. برخی از دانشمندان مسیحی معتقدند، عید صعود مریم(س) در قرن ششم میلادی بر پا شده است. گروه دیگری وقوع آن را در قرن هفتم دانستهاند. به باور آنان، این عید یادگار روزی است که جسم و روحِ مریم باکره(س) به آسمان صعود کرده است.68به تدریج، در اواخر قرن هشتم میلادی، بهویژه با تأثیر آثار یوحنای دمشقی،69این باور در کلیسای شرق مورد پذیرش همه قرار گرفت. اما زمان بسیاری سپری شد تا این باور در کلیسای غرب نیز مورد پذیرش واقع شود. پاپ پیوس دوازدهم (1939-1958م.)،70این باور را جزو اصول ایمانی تعریف کرد.71بیشتر الاهیدانان کاتولیک بر این باورند که مریم(س) پس از مرگ زنده شده و به آسمان صعود کرده است.72
یونگ، اعلام عقیدة «صعود مریم(س)» در سال 1950م. را مهمترین حادثه در جهان مسیحیت، از زمان اصلاحات [کلیسا] میدانست؛ زیرا معتقد بود این [اعلام] جنس مؤنث را تا مکان امنی در الوهیت مسیحی بالا برد.73وی گفت: مضمون فتوای پاپ پیوس دوازدهم این است که «لازم بود آن عروسی که خدا به همسری گرفته بود، در حجلة آسمان منزل کند.»74
برخلاف کلیسای کاتولیک که به عروج جسمانی و روحانی مریم(س) باور داشت، کلیسای ارتدکس شرقی تنها عروج روحانی مریم(س) را قبول داشت.75پرسبیتریها76نیز اگرچه مریم(س) را به عنوان «مادر خداوندگار ما» گرامی میدارند، امّا عقایدی نظیر «بارداری معصومانه» یا «عروج مریم به آسمان» را ردّ کرده، معتقدند: این باورها مطلقاً مبتنی بر متون مقدس نیستند.77در شورای واتیکانی دوم، آموزههای لقاح مطهر و صعود مریم(س) به آسمان، مجدداً تصدیق شدند. برخی اسقفها در این شوراها، در پی آن بودند که مریم(س) را نیز در کنار عیسی(ع)، نجاتدهندة جهان معرفی کنند و اصطلاح «شریک در امر نجات» را به کار میبردند. اگرچه این اصطلاح به کار نرفت، ولی نقش وی در امر نجات به روشنی تعریف شد.78
تعالیم دیگری درباره مریم(س)
تعالیم دیگری نیز دربارة مریم(س) در کلیسای کاتولیک وجود دارد که عبارتند از:
أ. مریم(س) در ملکوت فیض پسرش عیسای مسیح(ع)، ملکه است؛ بر این اساس، پاپ پیوس دوازدهم سال1954م. عید ملکه بودن مریم(س) را وارد تقویم کلیسا کرد.79
ب. مریم(س) شفیع و واسطه فیض. سال 1891م. پاپ لئوی سیزدهم80در یک بخشنامه پاپی گفت:
همان گونه که خدا خود را اراده کرده است، هیچ چیزی جز به وسیلة مریم از سوی او به ما بخشیده نمیشود. بنابراین، همان طور که هیچ کس جز به وسیله پسر نمیتواند به پدر اعلی نزدیک شود، به همین صورت نیز هیچ کس جز به وسیله مادر مسیح، نمیتواند به پسر نزدیک شود.81
کاتولیکها، خدا را از طریق مریم(س) عبادت میکنند؛ زیرا معتقدند که مریم(س) میانجیای بزرگ است؛82از اینرو، دعا به مریم(س) در زندگی روزانه یک فرد کاتولیک، معمول است. از جملة این دعاها، دعای «سلام بر تو ای مریم»83است که مشهورترین آنهاست و امروزه بیش از هر دعای دیگری خوانده میشود.84این دعاها مریم(س) را در مقام واسطهگری فیض الاهی و شفاعت او قرار میدهند، نه در جای خدای صانع و خالق همه خوبیها.85
ج. مادر روحانی انسانها؛ به باور مسیحیان، مریم(س) وقتی مادر بودنِ مسیح(ع) را پذیرفت، مادر همه شد. پاپ پیوس دهم، سال 1904م. گفت: مریم(س) با حمل منجی در رحم خویش، تمام کسانی را حمل میکرد که زندگیشان از زندگی نجاتدهنده نشأت گرفته بود. بر این اساس همة ما که با مسیح(ع) یکی شدهایم و «اعضای بدن وی، از جسم و از استخوانهای او»86میباشیم، حقیقتاً از رحم او بیرون آمدهایم.87
در منطقه کالواری، مریم(س) و یوحنا (شاگرد عیسی(ع)) در کنار یکدیگر شاهد به صلیب کشیده شدن عیسی(ع) بودند. در آن هنگام عیسی(ع) خطاب به یوحنا گفت: «اینک مادر تو» و خطاب به مادر خود گفت: «اینک پسر تو».88کاتولیکها با استناد به این واقعه میگویند: مریم(س) مادر نوع بشر است. برخی نیز او را «مادر کلیسا» گفتهاند.89به تعبیر دیگر، کاتولیکها او را امالمؤمنین میدانند.90
اگوستین (430-345م.) گفت: مریم(س) هم مادر مسیح(ع) و هم مادر اعضای کلیسا است؛ زیرا انسانها در کلیسا زندگی ایمانی پیدا میکنند.91البته آتاناسیوس (حدود 373-296م.) میگوید: مریم(س) خواهر ماست؛ زیرا همه ما از آدم خلق شدهایم.92
باید توجه داشت که تا اینجا هدف مقاله، نشان دادن سیر تحول باور مسیحیان نسبت به حضرت مریم(س) بود. به عبارت دیگر، تمام مطالبی که تا اینجا بیان شد، نه در جهت اثبات موضوع، بلکه به نوعی بیانگر خاستگاه و زمینههای بهوجود آمده برای پرستش حضرت مریم(س) ـ با فرض وجودـ بوده است. با توجه به آنچه گذشت، باید ثابت شود که آیا در چنین شرایطی، پدیدهای بهنام پرستش حضرت مریم(س) در میان مسیحیان وجود داشته است، یا خیر؟
الوهیت مریم(س)
پس از بررسی باورهای مسیحیان دربارة مریم(س)، تا حدودی پی به جایگاه وی در میان آنان بردهایم. حال باید پرسید آیا در مسیحیت، گروه یا گروههایی وجود داشته است که معتقد به الوهیت حضرت مریم(س) باشند و او را چونان خدای واحد پرستش کرده باشند یا خیر؟
ابتدا آیة شریفهای را بیان میکنیم که مورد اعتراض مسیحیان واقع شده است؛ سپس سخن را با توجه به این آیة طرح میکنیم. خداوند متعال در سورة مبارکة مائده آیة 116، خطاب به پیامبر عظیمالشأن خود، حضرت عیسی(ع) فرموده است: «و آنگاه [روز رستاخیز] که خداوند گوید: ای عیسی ابن مریم! آیا تو به مردم گفتی که من و مادرم را همچون دو خدا سوای خداوند بپرستید؟»(مائده: 116)
مسیحیان مدعیاند که قرآن کریم در این آیة شریفه ـ العیاذ بالله ـ نسبت ناروایی به مریم(س) داده است؛ چراکه بنا بر این آیه، مسیحیان حضرت مریم را عبادت میکردند و او را خدای خود میپنداشتند. حال آنکه چنین سخنی درست نیست؛ زیرا در هیچجا و هیچزمانی نمیتوانید چنین مسئلهای را در جهان مسیحیت بیابید.
دو پاسخ به این مسئله میتوان داد: یکی جوابی نقضی؛ یعنی در جهان مسیحیت مصدایقی را میتوان یافت که مورد دلالت آیه شریفه باشد. به عبارت دیگر، با بررسی تاریخ کلیسا، میتوان گروههایی را یافت که حضرت مریم را همچون خدای خالق میپرستیدند. پاسخ دیگر، پاسخ حلی به این شبهه است؛ یعنی با نشان دادن مراد و معنای آیة شریفه، خواهیم دید که آنچه مسیحیت از این آیة شریفة فهمیدهاند، درست نیست؛ و معنا و مفهوم آیه چیزی غیر از درک آنان از این آیه است. این دو پاسخ عبارتند از:
أ. پاسخ نقضی:
اولین نمونة نقضی که میتوان برای ادعای مسیحیان آورد، این است که برخی از نویسندگان مسیحیِ کاتولیک، در دوران معاصر گفتهاند: «کسانی که مریم(س) را فراموش نموده و از پرستش او غفلت میکنند، اخلاقاً نجات آنها ممکن نمیشود.»93این نویسنده، آشکارا قایل به پرستش حضرت مریم(س) میباشد.
همچنین برخی نویسندگان مطرح نوشتهاند:
اولین نص صریحی که از دانشمندان مسیحی دربارة پرستش حقیقی مریم(س) یافتم، عبارتی در کتاب السواعیاز کتابهای روم ارتدوکس بود که در «دیر تلمیذ» موجود است... کاتولیکها نیز به عبادت مریم(س) تصریح دارند و بدان نیز افتخار میکنند.94
کشیش «لویس شیخو» در مقالهای در مجله المشرق،95میگوید: «عبادت مریم(س) بتول طاهره و مادر خدا، در کلیسای ارامنة شرق مشهور است» و نیز میگفت: «کلیساهای قبطیه نیز با عبادت مریم(س) مادر خدا، متمایز میگردند».96
کشیش انستاس کرملی، مقالهای را با محوریت «اصل رهبانیت کرمل» تحت عنوان، «پرستش عذرا، عبادتی است قدیمی»، در مجلة المشرق الکاتولیکیة البیروتیة97به چاپ رساند. وی در این مقاله نوشت: پرستش مریم(س) در عهد عتیق یک اصل است.98وی سابقة عبادت مریم(س) را به زمان «ایلیا»، پیامبر بزرگ خدا که هماینک نیز زنده است، یعنی چند صد سال پیش از دوران عیسی مسیح(ع) برمیگرداند.99
همچنین گفته شده که پس از قسطنطین (کنستانتین)،100پرستش مادر مسیح(ع) در کلیساهای شرقی و غربی مورد اتفاق بوده است. تنها فرقه پروتستان، که چند قرن پس از اسلام شکل گرفتهاند، آن را انکار میکند.101همانطور که در این ایام، که سال 1958م. است، اعتقاد به رسالت و نبوت مسیح(ع) و خدا نبودن وی در بین مسیحیان امریکا هر لحظه در حال گسترش است.102
قرنها پیش، قومی به نام «مریمیه»، اعتقاد به الوهیت مریم(س) داشته و او را میپرستیدند.103علاوه بر این گفته شده که پیش از ظهور اسلام، تعداد زیادی از مسیحیان در اطراف جزیرة العرب، مانند بیابان سوریه، سینا، یمن و بین النهرین منتشر بودند؛ ولی شمار آنان در حجاز اندک بود. تریمینگام در کتاب خود به نام مسیحیت در جزیرة العرب پیش از عصر پیامبر اسلام،104خدای سهگانه سنتی سامی را آورده است و با جاهلانه خواندن این باور میگوید: به نظر میرسد، عربهای تازه مسیحیشدة آن دیار، این مفهوم تثلیثی بتپرستان را از روی ناآگاهی به اصول دیانت مسیحی وارد کرده و الله (خدای متعال) مشرکان را با «پدر»، اللات (بزرگْ مادر) را با «مریم» و بَعْل(خداوندی جسمانی که از الله و اللات تولد یافته است) را با «مسیح» درآمیختهاند.105
ویلیام میلر نیز مینویسد: در قرن چهارم، گروهی به آیین مسیحیت گرویدند. اگرچه آنان را گمراه خوانده است، اما اذعان میدارد که برخی از اینان مریم(س) را میپرستیدند.106اریک فروم هم بیان میدارد: رابطة میان پرستش مریم(س) و پرستش خدایْمادرِ مشرکان، چندین بار مورد بررسی قرار گرفته است. نمونة روشن آن، دربارة «کولی ریدی ها»107یا کشیشان زن مریمی است. آنها در یک جشنواره، کیکهایی را در روز مقدس به مریم(س) اهدا میکردند. این مراسم، همانند آیین کانانایت108یا ملکه آسمان است که ارمیای نبی(ع) نام آن را برده است.109روش،110این مراسمِ اهدای کیک را نوعی نماد فالیک میداند و پرستش مریم(س) را به وسیلة کولی ریدیانها، با پرستش آستارته111خدای شرقی فینیقیها، یکسان میانگارد.112ویلیام مونتگمری وات نیز مانند میلر، این فرقه را گمراه تلقی کرده، میگوید: شاید عقیده به شراکت مریم(س) در اقنانیم ثلاثه، از اعتقادات این فرقه باشد113تا به خیال خود این چنین بتواند ساحت جهان مسیحیت را از این آلودگی پاک کند. اما این مسئله چیزی نیست که به راحتی بتوان آن را از تاریخ مسیحیت پاک کرد؛ چراکه پس از پذیرفته شدن عید عروج از سوی کلیسای روم در سال 750م، به دنبال مراسم عید، پرستش مریم(س) به عنوان مادر خدا در حوزه کلیسای روم ـ خاصه در فرانسه ـ به تدریج رواج فوقالعادهای یافت. از قرن دوازدهم به بعد، پرستش مریم(س) به دلیل اینکه وی حامل خداوند بود، صورت مشخص گرفت. اما سابقة آن ظاهراً به کلیسای بیزانس(=ملکایی) میرسید که در قرن ششم میلادی، این اعتقاد را تمهید کرد و آن را لازمه راستکیشی (ارتدوکسی) شمرد.114
در کلیسای غرب، مریم(س) را به دلیل اینکه مادری است عذرا و دارای احساسات و عواطف مادری نسبت به فرزند خود است، احترام میگذارند؛ در حالی که در کلیسای مشرق زمین، مریم(س) را مانند خدای متعال پرستش میکنند و او را موجودی فوق بشر میدانند که در رحم او، بشریت و الوهیت در پیکر عیسی(ع) امتزاج یافت.115
کاکس میگوید:
با وجود اختلافهای عقیدتی بسیار دربارة مریم(س)، وی دارای چهرهای بسیار محبوب
و محترم در میان بیشتر مسیحیان است. وی یک شخصیت محوری برای پرستش
عمومی است... پس از «دعای خداوند»، که عیسی(ع)به شاگردانش تعلیم داد، دعای
«سلام مریم» (سلام بر تو باد ای مریم)،116احتمالاً بیش از هر دعای دیگری در جهان مسیحیت خوانده میشود.117
در روم 433 پرستش گاه وجود دارد که 121 محل از آنها اختصاص به مریم دارد. فقط 15 محل به مسیح(ع) و 5 محل به اقانیم سه گانه و دو محل به روح القدس اختصاص دارد. بسیاری از نویسندگان مانند لویولا118بر این باورند که در هنگام عشای ربانی، همان طوری که ما از جسم مسیح سهیم و برخوردار میشویم، از جسم مریم هم میشویم.119به عبارت دیگر، گویی کاتولیکها آن حضرت را چون فرزندش، خدا میدانند.
اریک فروم میگوید:
همراه با تحول مسیحشناسی، عقاید تاریخی و انسانی، باورها دربارة مریم(س) از اهمیت بیشتری برخوردار میشد. هر چه از اهمیت عیسای تاریخی و انسانی، در سایة اندیشة وجود ازلی پسر خدا کاسته میشد، کیفیات خدایی مریم(س) فزونی مییافت. تا جایی که مریم(س) نه تنها مادر مسیح، بلکه به عنوان مادر خدا معرفی شد. در پایان قرن چهارم میلادی، آیین مریم پای گرفت و مردم در دعاهای خود، او را فرا میخواندند. در سدههای بعد، اهمیت مادر خدا بیش از پیش شد. ستایش وی با استقبال و شیفتگی بیشتری روبهرو شد. او از یک دریافتکنندة فیض و برکت به یک بخشاینده تبدیل شد.120
تونی لین نیز در کتاب تاریخ تفکر مسیحی خود آورده است که شهر اینسیدلن121سال 1506م. به پرستش مریم(س) شهرت داشت.122
بالاخره پرستش مریم(س) با قول به طهارت و بکارت وی، از جانب کلیسای روم به طور رسمی جزو مبادی اعتقادیة مذهب کاتولیک در سال 1854م. پذیرفته شد. مقارن همین ایام، پاپ قول به تثلیث ثانی شامل عیسی، مریم و یوسف نجار را تصدیق کرد.123در کلیسای شرق نیز وضع به همین صورت بود. مؤمنان ارتدکس، هم در خانه و هم در کلیسا، به تماثیل(حضرت عیسی(ع)، مریم(س) و ...) احترام میگذارند. یعنی در مقابلشان تعظیم میکنند، آنها را میبوسند و در برابر آنها شمع روشن میکنند. در کلیسای ارتدکس یک «جاتمثالی» وجود دارد، که اوایل با یک مانع کوچک این مکان مقدس را از باقی جاهای کلیسا جدا میکردند. اما امروزه با دیوار بلندی. تمثال عیسی(ع) در سمت راست درب ورودی این جا تمثالی و تمثال مادر خدا در سمت چپ آن قرار دارد. اعتقاد به تماثیل، جزو مکمل اعتقاد فرقة ارتدکس است. سفر پیدایش در عبارتی بیان میدارد که مردم «به صورت خدا»124آفریده شدند. تفسیر ارتدکسی این عبارت، این است که مردم حامل تصویر (یا تمثال) خدایند. اینان میگویند: خدا انسان شد تا مردم بتوانند شبیه خدا شوند. بنابراین، گناه تنها نقض شریعت نیست، بلکه نقصان صورت اولیة خدا در انسان است.125این نوع نگرشها در نظر تمثالشکنان،126به هیچ وجه قابل قبول نبود. تمثالشکنی،127از سال 725 تا 842 م ادامه یافت. ماجرا از این قرار بود که امپراتور لئوی سوم دستور داد که تمام تمثالها را نابود کنند؛ زیرا مانع از آن است که یهودیان و مسلمانان به مسیحیت بگرایند. این مناقشه، اگرچه بیشتر جنبة سیاسی داشت، اما مسائل الاهیاتی مهمی نیز طی آن مطرح شد. مهمترین این مسائل این بود که چگونه میتوان با استناد به آموزة تجسیم، خدا را بهصورت تمثال و شمایل ترسیم کرد. گویا مسلمانان و مسیحیان، پرستش حضرت عیسی و مادرش را نمیپسندیدند و این را بر مسیحیان خرده میگرفتند. امروزه نیز در کلیساهای یونان و ارتدکس روسیه، تکریم تمثال هنوز هم جزو ارکان روحانیت محسوب میشود.128
با چنین الاهیاتی؛ یعنی خدا شدن انسان یا خداگونگی انسان، پذیرش الوهیت مریم(س) و پرستش او از سوی مسیحیان، نه میتواند تعجبآور، و نه قابل باشد.
گروه دیگری، که به پرستش مریم(س) معروف بوده و آشکارا مریم(س) را پرستش میکردند، «شوالیههای معبد» بودند.129زنان در طریقت شوالیههای معبد راه نداشتند؛ به طوری که در آداب طریقتشان به صراحت آورده شده بود که مصاحبت با زن، خطرناک و همچون مصاحبت با شیطان است. با این حال گروهی مریمپرست بوده و پرستش مریم عذرا(س) را رواج میداند. اینان در هنگام خواندن دعا میگفتند: مذهب و زندگیمان با وی [مریم(س)] آغاز شده و اگر خدا بخواهد، برای او و به خاطر او نیز پایان خواهد یافت. اینان بر اثر تماس روزانه با امتها و فرقههای شرقی، بینشی باطنی یافتند. اما غرب مسیحی، شوالیههای معبد را زنادقه و بدعتگذار پنداشت.130
اینها جملگی به صراحت، پرستش مریم(س) و الوهیت وی را بیان میکرد. اما شواهدی نیز وجود دارد که به طور ضمنی، پرستش مریم(س) را در میان برخی فرق مسیحی ثابت میکند. از جمله بیان عبدالجلیل در کتاب مریم در اسلام که به زبان آلمانی است، مینویسد: «فرقههای مسیحی که مریم عذرا را بعد الاهی دادهاند، دارای آن چنان اهمیتی نبودهاند».131
از این جمله به دست میآید که در تاریخ مسیحیت، فرقههایی وجود داشته است که عقیده به الوهیت مریم(س) داشتهاند. اما پرداختن به اهمیت این فرقهها مجال دیگری میطلبد.
همچنین فرقهای به نام پولسپرستان در سال660م. به وسیلة کنستانتین در ارمنستان پدید آمد. این فرقه، ثنوی مسلک بود و پولس حواری را میپرستیدند. به همین دلیل، آنان را پولسی میگفتند. اینان کتاب عهد عتیق و بخشهایی از عهد جدید مثل «نامه پطرس» را ردّ میکردند و پرستش مریم(س) را کفر میدانستند؛ زیرا معتقد بودند که مریم(س) فقط وسیلهای برای انتقال پیکر مسیح(ع) به عالم خاک بود.132
کفر دانستن پرستش مریم(س) از سوی پولسپرستان، نشان از وجود آیینهای مریمپرستی است. سیمون وی میگوید: مادر بودنِ مریم عذرا(س) پیوندهای اسرارآمیزی با برخی از سخنان افلاطون دارد که راجع به ذات خاصّی است که مادر همه چیز و برای همیشه دستنخورده است. همة الاهههای مادر در دوران باستان، مانند دمترو133ایسیس،134چهرههای مریم عذرایند.135این گفته، بیانگر این است که حضرت مریم(س) خداست و الاهههای نام برده، برخی از چهرههای الوهیتی او میباشند.
علاوه بر همة اینها، باید گفت: جهان مسیحیان شاهد پرستش افراد دیگر جز حضرت مریم و عیسی‡نیزبودهاست. «شمعونمجوسی»یکیازاینافراداست. اگرچه وی را پدر بدعتها میخوانند، اما ژوستین میگوید: او را در روم مانند خدا میپرسیدند. هیپولیتوس گفته است: وی در یهودیّه، خود را مظهر خدای پسر و در سامره مظهر خدای پدر و در اماکن دیگر، مظهر روح القدس میخواند.136
سیمون وی نیز پس از مشرک و بتپرست خواندن سنگ و یا چوبپرستان و نیز مریمپرستان، میگوید: حتی اگر واقعاً باور داشتهاند که خدا در یک قطعه سنگ یا چوب [یا حضرت مریم(س)] حضور تام دارد، چه بسا گاهی درست میاندیشیدهاند! مگر ما باور نداریم که خدا در نان و شراب حضور دارد؟!137