الوهیت مریم تهمت یا واقعیت 1
چکیده
برخی نویسندگان مسیحی معتقدند اگرچه حضرت مریم(س) در جهان مسیحیت از جایگاه والایی برخوردار است، اما هیچگاه آن حضرت را پرستش نکردهاند. از اینرو، برآناند که قرآن کریم ـ العیاذ بالله ـ نسبت ناروایی به مسیحیان وارد کرده است؛ چراکه این کتاب آسمانی، در یکی از آیات خود فرموده است که مسیحیان حضرت مریم(س) را خدا میدانند. این مقاله، با کنکاش در این مسئله، از یکسو با ارائه شواهدی از میان گفتههای بزرگان کلیسا و رفتار برخی مسیحیان در زمانهای مختلف، پرستش حضرت مریم(س) و تبلیغ و ایجاد انگیزه در میان سایر مسیحیان برای پرستش آن حضرت را ثابت میکند و و از سوی دیگر، با بررسی مفاد آیة شریفه برآن است که قرآن کریم، آنچه را که این نویسندگان ادعا کردهاند، بیان نداشته و قرآن کریم اساساً مسئلة دیگری را یادآور شده است.
کلید واژهها: قرآن کریم، الوهیت، مریم، مسیحیت، پرستش.
مقدمه
آموزه توحید یا اعتقاد به یگانگی خداوند، باور مشترک و اساس ادیان ابراهیمی(یهودیت، مسیحیت و اسلام) است. آنچه موجب شده است که این ادیان را به «ادیان توحیدی» نامگذاری کنند، اساساً همین آموزه است. اما در گذر تاریخ، افراد و گروههایی با انگیزههایی متفاوت، آن را از عرش توحید به فرش شرک تنزل داده، تا جایی که در برخی موارد با وجود سیمایی توحیدی، محتوایی شرک آلود پدید آمده و صورتهای ناموزونی چون ثنویت، تثلیث و حتی تربیع از این آموزه شکل گرفته است.
قرآن کریم نمونهای از این واقعیت تاریخی را یادآور شده و در خطابی توبیخگونه به حضرت عیسی(ع)، نارضایتی خود را از این گونه امور بیان داشته و میفرماید: «وَ إِذْ قالَ اللَّهُ یا عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِی وَ أُمِّی إِلهَیْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ» (مائده: 116)
برخی برآناند که ادعای قرآن کریم در این آیة شریفه، ـ العیاذ بالله ـ نسبتی ناروا به مسیحیان است؛ چرا که هیچ گاه چنین پدیدهای در جهان مسیحیت مشاهده نشده است. برخی نویسندگان مسیحی نیز با سرپوش نهادن به واقعیّات، درصددند که با توجیههایی، دیدگاه مسیحیت از گذشته تا به حال را موافق با دیدگاه قرآن کریم وانمود کند. این دسته، پرستش مریم(س) را بتپرستانه تلقی کرده و مریمپرستان را منحرف میخوانند و با این شیوه، کوشیدهاند خود را از تنگنای بحث برهانند.
هدف این مقاله، دستیابی به صحّت این ادعا از یکسو، و بیان محتوای آیة شریفة فوق از سوی دیگر است. بنابراین برای رسیدن به این هدف، هم باید باورهای رسمی کلیسا دربارة حضرت مریم(س) و رفتار مسیحیان نسبت به شخصیت آن حضرت را از صدر مسیحیت تاکنون بررسی کرد و هم معنا و مراد آیة مزبور را به دست آورد تا حقیقت بر همگان روشن شود.
شخصیت مریم(س)
جهان مسیحیت از دیرباز تا کنون در تحلیل شخصیت حضرت مریم(س)، فراز و فرودهایی داشته است. سه گروه مسیحی صدر مسیحیت؛ یعنی منوفیزیتها،1آریانیها2و نستوریها،3که معمولاً در موضوعهای گوناگون و مهم مانند شخصیت حضرت عیسی(ع) آرای متفاوت پیدا میکردند، در مورد شخصیت حضرت مریم(س) نیز اختلاف پیدا کردند. این اختلافها آن چنان است که موجب جدایی آنها از بدنه اصلی کلیسا4شده است.5با بررسی عهد جدید به دست میآید که شخصیت مریم(س) در بیشتر موارد، در مقایسه با مردم عادی، از امتیاز ویژهای برخوردار نیست؛ٰامادردورههای بعد،وی تاحد«مادرخدا»اهمیت پیداکرده،مورداحترام وپرستش قرارمیگیرد. حال پرسش مهم ایناست که چگونه و با چه مبنایی چنین تحولاتی درآموزههای مسیحی به ویژه دراینموضوع ـ پدید آمده است. پاسخ این است که نه میتوان چیزی به کتاب مقدس افزود و نه میتوان چیزی از آن کاست. پس وظیفه کلیسا در این موارد، این است که کتاب مقدس را بر اساس سنّت تفسیر کند. بر این اساس، کلیسا این اجازه را به خود داده است که به وسیلة سنت، آموزهای را که مسیحیان اولیه، آگاهی روشنی از آن نداشتند، تصدیق کرده و آن را به عنوان باوری رسمی؛ یعنی باوری که از سوی خدا به وسیلة روح القدس برای انسان آشکار شده است، بپذیرند. برای درک این مطلب، تمثیل زنِ خانهداری را میزنند که همواره برای رفع نیاز فعلی خود، خزانة خود را جستوجو میکند تا وسیلة مورد نیاز را پیدا و نیازش را برطرف کند. ایشان میگویند: هرگاه کلیسا به چیزی نیاز دارد، کتاب مقدس را جستوجو کرده و از حقایق آشکار و پنهان آن، نیاز خود را برطرف میکند. به عبارت دیگر، حقایق کتاب مقدس همواره وجود دارد؛ ولی ارزش آنها همواره شناخته شده نیست و گذشت زمان این حقایق و ارزش آنها را آشکار میکند؛ اگرچه ابتدا این حقایق در ظاهر وجود نداشته باشند. این سنت در کاتولیک، چیزی بیشتر از سنت تاریخی است6و ادعا میکنند که سنّت، صرفاً آنچه را در ضمن بیان حواریون مندرج است، آشکار میکند.7
از جملة باورهایی که در ابتدا در مسیحیت وجود نداشت، اما کلیسا بعدها با همین توجیه آنها را رسمیت بخشید، تعلیمهایی درباره «خداوند ما»، «مادری خدا»، «بانوی ما»، «لقاح مطهر»، «عروج مریم(س) به آسمان» و ... میباشد. بر این اساس، درک جدید کلیسا از راز مریم(س) از بیانات رسمی پدران کلیسا و نیز نوشتههای نویسندگان مسیحی به دست میآید که در اینجا به بررسی برخی از این باورها میپردازیم.
حضرت مریم(س) در کتاب مقدس
مریم(س) مادر عیسی(ع) از سبط یهودا و نسل داود(ع) است. وی از خویشان الیصابات، مادر یحیی(ع) تعمیددهنده، که از سبط لاوی و نسل هارون بود، میباشد. با چشمپوشی از حوادث دوران کودکی مسیح(ع)، مانند زیارت شبانان و مجوسیان، ختنة مسیح، حاضر کردن مسیح(ع) در هیکل و رفتن به مصر، نام مریم(س) باکره بیش از پنج مرتبه در عهد جدید آورده نشده است.8شخصیت مریم(س) در کتاب مقدس دارای نوسانات شدیدی است. گاه شخصیتی چنان ـ العیاذ بالله ـ نازل پیدا میکند که از نظر درک و معرفت، با پایینترین افراد جامعه برابری میکند و گاه چنان شخصیتی والا پیدا میکند که از همه مردم زمان خود برتری مییابد. برای نمونه، به مواردی اشاره میشود:
یوحنا در انجیل خود، مریم را این گونه به تصویر میکشد که او مانند سایر مردم در مراسم عروسی شرکت میکند و دغدغة برطرف کردن کمبودهای این مراسم را دارد. جالب اینجاست که این امور بیارزش را از شخصیتی الاهی چون عیسی(ع) طلب میکند. به عبارت دیگر، حضرت مریم(س) در نظر نویسندة انجیل یوحنا، آنچنان از نظر معرفتی پایین است که جز امور مادی به چیزی توجه ندارد:
و در روز سوم در قانای جلیل عروسی بود. مادر عیسی(ع) در آنجا بود و عیسی و شاگردانش را نیز به عروسی دعوت کردند. چون شراب تمام شد، مادر عیسی بدو گفت: شراب ندارند. عیسی به وی گفت:ای زن مرا با تو چه کار است؟ ساعت من هنوز نرسیده است. مادرش به نوکران گفت: هر چه به شما گوید بکنید.9
مرقس نیز نگاه بهتر از یوحنا ندارد. گویا از نظر وی، زندگی مریم(س) و سایر برادران عیسی(ع)، براساس ارادة الاهی پیش نمیرود؛ زیرا آنچنان که مرقس بیان داشته است، عیسی(ع) معتقد است که مادر و برادران وی، بر اساس ارادة الاهی زندگی نمیکنند:
پس برادران و مادر او آمدند و بیرون ایستاده فرستادند تا او را طلب کنند. آن گاه جماعت گرد او نشسته بودند و به وی گفتند: اینک مادرت و برادرانت بیرون تو را میطلبند. در پاسخ ایشان گفت: کیست مادر من؟ برادرانم کیاناند؟ پس بر آنانی که گرد وی نشسته بودند، نظر افکنده گفت:ایناناند. مادر و برادرانم؛ زیرا هر که ارادة خدا را به جا آرد، همان برادر و خواهر و مادر من باشد.10
لوقا نیز مریم(س) را چون مردم عادی میانگارد که با گم شدن فرزندش نگران میشود و نمیتواند بفهمد که کودکش کجاست؟ حال آنکه اگر مریم(س)، آن گونه که مسیحیان ادعا دارند، باشد، نباید چنین اتفاقی میافتاد و او به دلیل جایگاه رفیع و دانش الاهیاش، نه میبایست نگران شود و نه از جای او بیخبر باشد؛ زیرا او اصولاً باید خدا را حافظ عیسی بداند و با نیروی ماورایی از هر چیزی، از جمله محل کودک خود، آگاه باشد. همچنین لوقا، مریم(س) را ناتوان از درک سخنان عیسی(ع) و درک وظیفة الاهی وی معرفی مینماید:
و چون روزها را تمام کرده مراجعت مینمودند، آن طفل؛ یعنی عیسی در اورشلیم توقّف نمود و یوسف و مادرش نمیدانستند؛ بلکه چون گمان میبردند که او در قافله است، سفر یکروزه کردند و او را در میان خویشان و آشنایان خود میجستند. و چون او را نیافتند، در طلب او به اورشلیم برگشتند. بعد از سه روز او را در هیکل یافتند که در میان معلّمان نشسته، سخنان ایشان را میشنود ... چون ایشان او را دیدند، مضطرب شدند. پس مادرش به وی گفت: ای فرزند! چرا با ما چنین کردی؟ اینک پدرت و من غمناک گشته، تو را جستوجو میکردیم. او به ایشان گفت: از بهر چه مرا طلب میکردید، مگر ندانستهاید که باید من در امور پدر خود باشم؟ ولی آن سخنی را که بدیشان گفت نفهمیدند.11
البته در عهد جدید مواردی نیز یافت میشود که دلالت به جایگاه بلند مریم(س) دارد؛ مانند:
پس فرشته نزد او داخل شده گفت: سلام بر تو ای نعمت رسیده! خداوند با توست و تو در میان زنان مبارک هستی. ... فرشته بدو گفت: ای مریم ترسان مباش؛ زیرا که نزد خدا نعمت یافتهای. و اینک حامله شده، پسری خواهی زایید و او را عیسی خواهی نامید. او بزرگ خواهد بود و به پسر حضرت اعلی مسمی شود و خداوند خدا تخت پدرش داود را بدو عطا خواهد فرمود. او بر خاندان یعقوب تا ابد پادشاهی خواهد کرد و سلطنت او را نهایت نخواهد بود ... مریم گفت: اینک کنیز خداوندم. مرا برحسب سخن تو واقع شود.12
بعد از این حادثه، مریم(س) با شتاب بهسوی خانة زکریا(ع) واقع در شهری از کوهستان یهودیه رفت. مریم(س) به الیصابات همسر زکریا(ع)، که در ماه ششم حاملگی خود به سر میبرد، سلام کرد. الیصابات با شنیدن سلام مریم(س)، احساس کرد بچه در رحم او به حرکت آمده است. پس وی به روح القدس پر شد و به صدای بلند به مریم(س) گفت: «در میان زنان مبارک هستی و مبارک است ثمره رحم تو و از کجا این به من رسید که مادر خداوند من به نزد من آید...».13
گفته شده است که مهمترین سخن در کتاب مقدس دربارة مریم(س)، در انجیل لوقا آمده است. به باور مسیحیان، این بخش تأثیر مهم عیسی(ع) بر جهان را پیشگویی کرده است:
پس مریم گفت: جان من خداوند را تمجید میکند. و روح من به رهانندة من، خدا به وجد آمد؛ زیرا بر حقارتِ کنیزِ خود نظر افکند. زیرا هان از کنون تمامی طبقات مرا خوشحال خواهند خواند. زیرا آن قادر به من کارهای عظیم کرده و نام او قدّوس است. و رحمت او نسلاً بعد نسل است بر آنانی که از او میترسند. به بازوی خود قدرت را ظاهر فرمود و متکبران را به خیال دل ایشان پراکنده ساخت. جباران را از تختها به زیر افکند و فروتنان را سرافراز گردانید. گرسنگان را به چیزهای نیکو سیر فرمود و دولتمندان را تهیدست ردّ نمود. بندة خود اسرائیل را یاری کرد، به یادگاری رحمانیت خویش. چنان که به اجداد ما گفته بود به ابراهیم و به ذریت او تا ابدالآباد.14
این سروده که «تسبیح مریم»15خوانده میشود، ارزشهای فرمانبرداری و تسلیم را بهشدت ارج مینهد.
حضرت مریم(س) در اوایل تاریخ کلیسا
از قرن اول مسیحیت و در آثار مربوط به قدیمیترین کلیسای بهجایمانده از بزرگان کلیسا و مورخانی چون ایرنیوس، ترتولیان، اریگنس و سایر محققان و نویسندگان، هیچ گونه اثری مبنی بر احترام ویژه نسبت به مادر مسیح(ع) و قدوسیت آن حضرت یافت نمیشود. در قرن چهارم، احترام ویژه به مریم(س) آشکار میشود. در این زمان، نمایش چهرة حضرت مریم(س) در نقاشیهای رنگ و روغن، اهمیت و نقش روزافزونی یافت. اهمیت خدایْ مادر را برای مسیحیت کاتولیک سدة چهارم به بعد، میتوان نخست در عملکرد کلیسا و سپس، در آیین «مریم» یافت. مریم(س) یادآور آن است که خدایْ مادر، ضمن جداسازی خود از خدای پدر، به گونهای مستقل رشد یافته است. در قرن پنجم، بهتدریج مردم به او روی میآورند و او را واسطه خدایی تصور میکنند و به درگاه وی روی میآوردند.16بعدها، تعبد و احترام به مریم(س)، عالیترین احترامی است که کلیسا برای یک مخلوق خدای متعال قایل میشود. امروزه مریمشناسی(مطالعة الاهیاتی مریم(س))17در سنت کاتولیک برای تثبیت نقش آن حضرت به عنوان نماد کلیسا، به بالاترین رشد و توسعه خود رسیده است.18
پس از فرمان امپراتور لئوی سوم، در سال 726 م. در قسطنطنیه (استانبول در ترکیة امروزی)، مبنی بر ممنوع شدن تکریم تماثیل، که تمثال حضرت مریم(س) نیز یکی از آنان بود، در معابد و کلیساهای مسیحی، اختلاف میان کلیسای رم و کلیسای قسطنطنیه شروع شد و موجب جدایی این دو کلیسای بزرگ مسیحی از یکدیگر شد؛ زیرا پاپ رم با این فرمان مخالفت کرد. فرمان امپراتور در کلیساهای شرقی به قدرت امپراتور اجرا شد و کلیسای قسطنطنیه تابع امپراتور شد. از آن پس، مسیحیان تابع امپراتور، خود را «مَلْکایی»19خواندند. ملکاییان دوباره در سال 842 م. تکریم تماثیل را لازم دانستند.20اما در نیمة قرن هفدهم، اقدامات جدیدی شکل گرفت. طی این اقدامات، فرقة پرسبیتری21از پارلمان انگلستان درخواست کرد تا قانونی وضع کند که به موجب آن، هر کس تثلیث یا تجسیم خدا به صورت انسان را رد کند، اعدام شود. به دنبال آن، مجلس عوام در سال 1641م. اعلام کرد کلیة «تصاویر ننگآور» مربوط به تثلیث، تصاویر حضرت مریم(س) و... باید از کلیساهای انگلستان برداشته شود.22
حوای نوین
در فاصلة بین سال 500 م. تا 1500 م. طی مدت هزار سال، اموری نوظهور و تغییرات بسیاری در تعالیم و سازمان کلیسا پدید آمد. این تغییر و تحولات به گونهای بود که اصلاحاتی را در کلسیاها موجب شد.23از جملة اینها، پدید آمدن تعالیم جدید دربارة حضرت مریم(س) است. از جملة این تعالیم، میتوان به آموزة «حوای نوین» اشاره کرد. پس از عهد جدید، قدیمیترین ایده درباره مریم(س) همین آموزه است. اینان میگویند: «حوای نوین» در اتحاد با مسیح(ع) «آدم نوین» است.24در قرنهای اولیه، نویسندگان مسیحی در حالی که به احیای انسانیت از راه مسیح(ع) اندیشه میکردند، به مادر منجی بشر نیز توجه داشتند و اطاعت وی از خدا را با نافرمانی حوای اول25مقایسه میکردند. پس از اخراج آدم و حوا‡ازبهشتعدن،خداماررالعنتکردوفرمود: «دشمنیدرمیانتووزنودرمیانذریتتووذریتویمیگذارم. اوسرتوراخواهدکوبیدوتوپاشنهویراخواهیزد.»26
نویسندگانی چون ژوستین (وفات 169 م)، ایرنیوس (وفات 202 م)، آمبروز(وفات 404) و افریم (وفات 375 م) در تفسیر جمله فوق گفتهاند: «ذریت زن» همان منجی است و «زن» نیز مادر باکره او؛ یعنی همان حوای دوم است.27
ایرنیوس،28در مقایسه مریم و حوا‡ میگوید: حوای باکره، با نافرمانی خود، مرگ را برای خود و تمام نسل بشر آورد. اما مریم باکره، با اطاعت خویش، خود و تمام نسل بشر را نجات داد؛ بنابراین، مریم شفیع و مدافع حوا شد. همچنان که نسل بشر به وسیله یک باکره به مرگ محکوم شد، به وسیله باکرهای دیگر نجات مییابد. پس نافرمانی یکی با اطاعت دیگری جبران میگردد.
آمبروز در قالب یک قاعده کلی گفت:
مرگ از طریق حوا، حیات از طریق مریم... شکوه دوستداشتنی انسان، که از طریق حوا از بین رفت، از طریق مریم به انسان بازگشت... این مار بود که پاشنه حوا را زد و این مریم بود که مار را لگدکوب کرد...29حوا موجب هبوط انسان شد، اما مریم با دنیا آوردن منجی انسانِ هبوط یافته، گناه را از بین برد.30
اظهارات رسمی دربارة مریم(س)
کلیسا چهار حقیقت را دربارة مریم(س) به طور رسمی اعلام کرد. برای آگاهی بیشتر از سیر تحول تفکر مسیحی دربارة مریم(س)، به اجمال این چهار حقیقت را بیان میداریم